دانستنی ها....

جویدن آدامس هنگام خرد کردن پیاز مانع از اشک ریزی شما می شود. 

ـ اثر لب و زبان هر کس همانند اثر انگشت آن منحصر به فرد است. 

ـ رشد کودک در بهار بیشتر است.
 
ـ ۸ دقیقه و ۱۷ ثانیه طول می کشد تا نور خورشید به زمین برسد. 

ـ ظروف پلاستیکی تقریباً ۵۰۰۰۰سال در برابر تجزیه مقاومند. 

ـ تنها قسمتی از بدن که خون ندارد قرنیه چشم است. 

ـ شترمرغ در ۳ دقیقه ۹۵ لیتر آب می خورد. 

ـ حس بویایی مورچه با حس بویایی سگ برابری می کند. 

ـ کرم های ابریشم در ۵۶ روز ۸۶ برابر خود غذا می خورند. 

ـ زمان بارداری فیل به دو سال می رسد. 

در یک سانتی متری پوست شما ۱۲ متر عصب و ۴ متر رگ و مویرگ است. 

ـ شدیدترین نعره ها متعلق به وال ها است که برابر با صدای موتور جت است. 

ـ وقتی یک نوزاد در حال گریه است با صدای ش....ش.... شما آرام می شود به این دلیل که صدای آبی که اطراف نوزاد در شکم مادر است را برایش تداعی می کند، در ضمن این یکی ازدلایلی است که چرا صدای ساحل دریا به انسان آرامش می دهد. 

ـ دلفین ها همانند گرگ ها هنگان خواب چشم هایشان را باز می گذارند. 

ـ با نگاه کردن به گوش حیوانات می توانیم به تخم گذار بودن یا بچه زا بودن آنها پی ببریم.. بدین صورت که تخم گذاران گوششان ناپیدا و بچه زایان گوششان نمایان است، تنها یک اسثتنا وجود دارد آن هم نوعی افعی است که بچه زاست اما گوشش دقیق پیدا نیست. 

ـ بیشتر سردردهای معمولی از کم نوشیدن آب است. 

ـ انسان امروزی به طور متوسط ۶ سال از عمر خود را تلویزیون نگاه می کند و ۶ سال را صرف غذا خوردن می کند و یک سوم را می خوابد. 

ـ موش دو پای آفریقایی از میدان دید ۳۶۰ درجه برخوردار است. 

ـ مغز انسان تنها ۲ درصد از وزن انسان را تشکیل می دهد ولی ۲۵ درصد اکسیژن دریافتی بدن را به تنهایی مصرف می کند. 

- سرعت عطسه یک انسان برابر است با 160 کیلومتر در ساعت 

- آب دریا بهترین ماسک صورت است ! 

- چشم انسان معادل یک دوربین 135 مگا پیکسل عمل می کند ! 

- 90% سم مار از پروتئین تشکیل شده است ! 

- مغز در هنگام خواب فعالتر از وقتی است که تلویزیون می بینید ! 

- جوانان هندی شادترین و ژاپنی ها افسرده ترین های جهان هستند ! 

- قوه چشایی پروانه در پاهای آن تعبیه شده است !

خراش عشق مادر.....

یک روز گرم تابستان، پسر کوچکی با عجله لباسهایش را در آورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت.
مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت میبرد.

مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی پسرش شنا می کرد.
مادر وحشتزده به سمت دریاچه دوید و با فریادش پسرش را صدا زد.
پسرش سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود.
تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد، مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت.
تمساح پسر را با قدرت می کشید
ولی عشق مادر ...
آنقدر زیاد بود که نمی گذاشت پسر در کام تمساح رها شود.
کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود، صدای فریاد مادر را شنید، به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد.

پسر را سریع به بیمارستان رساندند.
دو ماه گذشت تا پسر بهبودی پیدا کند.
پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود.

خبرنگاری که با کودک مصاحبه می کرد از او خواست تا جای زخمهایش را به او نشان دهد.
پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخمها را نشان داد، سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت :
این زخمها را دوست دارم ، اینها خراشهای عشق مادرم هستند.

ملاقات انسانها با خدا

ظهر یک روز سرد زمستانی، وقتی امیلی به خانه برگشت، پشت در پاکت

 

نامه ای را دید که نه تمبری داشت و نه مهر اداره پست روی آن بود. فقط نام و

 

آدرسش روی پاکت نوشته شده بود. او با تعجب پاکت را

 

باز کرد و نامه ی داخل آن را خواند:

 


 

« امیلی عزیز،

 

عصر امروز به خانه تو می آیم تا تو را ملاقات کنم.

 

با عشق، خدا»

 


 

 

امیلی همان طور که با دست های لرزان نامه را روی میز می گذاشت، با خود

 

فکر کرد که چرا خدا می خواهد او را ملاقات کند؟ او که آدم مهمی نبود. در

 

همین فکرها بود که ناگهان کابینت خالی آشپزخانه را به یاد آورد و با خود

 

گفت: « من، که چیزی برای پذیرایی ندارم! » پس نگاهی به کیف پولش

 

انداخت. او فقط ۵ دلار و ۴۰ سنت داشت. با این حال به سمت فروشگاه رفت

 

و یک قرص نان فرانسوی و دو بطری شیر خرید. وقتی از فروشگاه بیرون آمد،

 

برف به شدت در حال بارش بود و او عجله داشت تا زود به خانه برسد و

 

عصرانه را حاضر کند. در راه برگشت، زن و مرد فقیری را دید که از سرما می

 

لرزیدند. مرد فقیر به امیلی گفت: « خانم، ما خانه و پولی نداریم. بسیار

 

سردمان است و گرسنه هستیم. آیا امکان دارد به ما کمکی کنید؟ »

 

 

امیلی جواب داد:آ« متاسفم، من دیگر پولی ندارم و این نان ها را هم برای

 

مهمانم خریده ام. »

 

 

مرد گفت:آ« بسیار خوب خانم، متشکرم» و بعد دستش را روی شانه

 

همسرش گذاشت و به حرکت ادامه دادند.

 

 

همان طور که مرد و زن فقیر در حال دور شدن بودند، امیلی درد شدیدی را در

 

قلبش احساس کرد. به سرعت دنبال آنها دوید: آ« آقا، خانم، خواهش می

 

کنم صبر کنید. » وقتی امیلی به زن و مرد فقیر رسید، سبد غذا را به آنها داد

 

و بعد کتش را درآورد و روی شانه های زن انداخت.

 

 

مرد از او تشکر کرد و برایش دعا کرد. وقتی امیلی به خانه رسید، یک لحظه

 

ناراحت شد چون خدا می خواست به ملاقاتش بیاید و او دیگر چیزی برای

 

پذیرایی از خدا نداشت. همان طور که در را باز می کرد، پاکت نامه دیگری را

 

روی زمین دید. نامه را برداشت و باز کرد:

 

 

امیلی عزیز،

 

از پذیرایی خوب و کت زیبایت متشکرم

 

با عشق، خدا . . .

انتقاد محسن رضایی از مواضع هاشمی رفسنجانی

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام ضمن ابراز گلایه از هاشمی رفسنجانی گفت: امروز روز بی‎تفاوتی و گله‌گذاری‌ نیست بلکه باید پشت سر رهبری به‎سمت جلو حرکت کنیم. به گزارش فارس، محسن رضایی که در برنامه تلویزیونی «دیروز، امروز، فردا» سخن می‌گفت، با بیان این‌که اکنون برخی از یاران انقلاب تماشاچی شده‌اند، گفت: امروز روز بی‌تفاوتی و گله‌گذاری نیست و باید پشت سر رهبری حرکت کنیم چرا که من مسیر رهبری را درست می‌بینم و معتقدم باید پشت سر ایشان به جلو برویم. البته گله‌ای نیز از برخی آقایان از جمله هاشمی دارم چرا که وی می‌تواند کمک بزرگی به مسئولان کشور و رهبر انقلاب انجام دهد؛ امروز روز تماشاچی بودن نیست.

دستگیری مشاور یکی از سران فتنه


شنیدیم که «ت ر» مشاور نزدیک یکی از سران فتنه که نقش اساسی در فراخوان تجمع‌های غیرقانونی جریان فتنه داشت، دستگیر شده است. بنابراین گزارش، وی که از اعضای گروهک موسوم به نهضت آزادی است، دارای ارتباط‌های فراوانی با بعضی گروه‌های ضدانقلاب است. در جریان بازرسی از منزل وی مقدار زیادی اسناد کشف و ضبط شده است.