بیانیه مهندس سلام اله زاده








یوم الله 13 آبان 58 یاد آور یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین حوادث انقلاب اسلامی و پایه گذاری مبارزه جهانی ملتها با خوی تجاوزگری استکبارجهانی به رهبری شیطان بزرگ امریکای جنایتکار است که طی آن تعدادی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در اعتراض به گسترش عملیات جاسوسی در لانه جاسوسی امریکا در تهران در اقدامی شجاعانه و انقلابی به تسخیر کامل این جاسوس... خانه مبادرت ورزیدند.

                                                


.13 آبان که در نگاه امام راحل، انقلاب دوم و انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نامیده شد، جدی ترین گام اعلام بیداری اسلامی و مقاومت انقلابی یک ملت در برابر توطئه ها و دسیسه های ننگین امریکا و متحدین پلیدش در عرصه بین المللی و پنجه در پنجه استکبار جهانی افکندن و در یک کلام آغاز جهانی شدن انقلاب اسلامی ایران است.
امروز که ملتهای اسلامی منطقه با یک جنبش عظیم اسلامی به مبارزه با حکام غاصب علم قیام برافراشته اند ، از یوم الله 13 آبان درس گرفته و به نسل امروز و نسلهای بعد، پوشالی بودن نظام استکباری و ابرقدرتهای کاغذی را نشان دادند که نتیجه چنین درسی، بیداری اسلامی و باورهای الهی امروز ملتهای مسلمان منطقه است که الحمدالله با انقلابهای اسلامی، یکی پس از دیگری، نظامهای دیکتاتوری وابسته به استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل را ساقط کرده و در تکاپوی استقرار اندیشه و حکومت اسلامی اند.
مصر، تونس، لیبی، یمن، بحرین، اردن، عربستان و دهها کشور دیگر در این رابطه با پذیرش ایران اسلامی بعنوان ام القرای جهان اسلام و متاثر از اندیشه های امام راحل و رهنمودهای داهیانه و تعیین کننده مقام عظمای ولایت و ولی امر مسلمین جهان حضرت آیت الله العظمی خامنه ای دام افاضاته، نتایج روشن و تابناک فرهنگ پیدایش یوم الله 13 آبان است که یقیناً تا قیام جهانی حضرت ولی عصر(عج) استمرار خواهد یافت.

حکایت

زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد...

اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت‌ای شیخ خدا می‌داند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوم مستی دیدم که...
افتان و خیزان راه می‌رفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی. گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده‌ای؟

سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده‌ای؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت می‌کرد. گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.

گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده‌ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟