غدیر

ستاره سحر از صبح انتظار دمید
غدیر از نفس رحمت بهار چکید

گرفت دست قَدَر، رایت شفق بر دوش
زمین به حکم قضا آب زندگی نوشید
بر آسمان سعادت ز مشرق هستى
سپیده داد نوید تولد خورشید

به باغ، بلبل شوریده رفت بر منبر
چو از نسیم صبا بوی عشق ِ یار شنید

ز خویش رفته، نواخوان عشق بود و سرود
به بانک زیر و بم، اسرار خطبه توحید

فتاد غلغله در باغ و شورشی انگیخت
که خیل غنچه شکفت و به روی او خندید

هوا ز عطر گلاب محمدی مشحون
زمین به عترت و آل رسول بست امید

رسول، سدره‌نشین شد، على به صدر نشست
پی تکامل دینش خدای کعبه گُزید

گرفت پرچم اسلام را على در دست
از این گزیده، زمین و زمان به خود بالید

به یمن فیض ولایت، شراب خمّ الست
به عشق آل على از غدیر خم جوشید
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد