ناپلئون بناپارت: اگر نیمی از لشگریانم ایرانی بودند تمام دنیا را فتح میکردم...
آدولف هیتلر: اگر مهندسان اسلحه ساز من ایرانی بودند صد سال قبل از تولدم نازی دارای بمب اتمی میشد.
پبامبر اعظم(ص): روزی مردانی از سرزمین پارس به دور ترین نقطه ی علم خواهند رسید .
بن لادن: اگر دنبال مردانی هستی که تا پای خونشان از عهدشان دفاع کنند در سرزمین پارس به کاوش بپرداز .
اسکندر : اگر روزی دیدی که فردی بخاطر کشورش حاضر شده تمام فرزندانش را قربانی کند.بدان که آن مرد اهل امپراطوری پارس است .
متن دعای مشلول
موسوم به دعاء الشّاب المأخوذ بذنبه منقول از کتب کفعمى و مهج الدّعوات، و آن دعائى است که تعلیم فرموده آنرا حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام بجوانى که بواسطه گناه و ستم در حقّ پدر خویش شل شده بود پس این دعا را خواند در خواب حضرت رسولصلى الله علیه وآله را دید که دست بر اندام او مالید و فرمود محافظت کن بر اسم اعظم خدا که کار تو بخیر خواهد بود پس بیدار شد در حالتى که تندرست بود و دعا این است:
اَللّهُمَاِنّىاَسْئَلُ کَ بِاسْمِکَ بِسْمِاللَّهِالرَّحْمن ِالرَّحیمِ، یا ذَاالْجَلالِ وَالْإِکرامِ، یا حَىُ
خدایا از تو مىخواهم به نامت بسمالله الرحمن الرحیم اى صاحب جلال و بزرگوارى اى زنده
یا قَیّوُمُ، یا حَىُّ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، یاهُوَ یامَنْ لایَعْلَمُ ماهُوَ، وَلاکَیْفَ هُوَ، وَلا
پاینده اى زنده اى که معبودى جز تو نیست اى کسى که جز او کسى نداند که چیست او
اَیْنَ هُوَ، وَلا حَیْثُ هُوَ اِلاَّ هُوَ، یاذَاالْمُلْکِ وَالْمَلَکوُتِ، یاذَاالْعِزَّهِ
و چگونه است او و در کجاست او و در کدام سو است اى داراى ملک و ملکوت اى داراى عزت
وَالْجَبَروُتِ، یامَلِکُ یاقُدُّوسُ، یاسَلامُ یا مُؤْمِنُ، یا مُهَیْمِنُ یا عَزیزُ، یا
و جبروت (قهر و قدرت) اى پادشاه جهان اى منزه از هر عیب اى سالم از هر نقص اى ایمنى بخش اى نگهبان اى عزیز اى
جَبَّارُ یا مُتَکَبِّرُ، یا خالِقُ یابارِئُ، یا مُصَوِّرُ یا مُفیدُ، یا مُدَبِّرُ یا شَدیدُ،
داراى قهر اى با عظمت اى آفریننده اى پدیدآورندهاىصورتبخش اىسوددهندهاىتدبیرکنن� �هاىمحکم
یا مُبْدِئُ یا مُعیدُ، یا مُبیدُ یا وَدُودُ، یا مَحْمُودُ یا مَعْبوُدُ، یا بَعیدُ یا قَریبُ،
کاراىسبب آغاز خلقت و اى سبب پایان آن اى نابود کننده اى محبت شعار اى پسندیده اى معبود خلق اى دور و اى نزدیک
یا مُجیبُ یا رَقیبُ، یا حَسیبُ یا بَدیعُ، یا رَفیعُ یا مَنیعُ، یا سَمیعُ یا عَلیمُ،
اى پاسخ دهنده اى نگهبان اى حساب دارنده اى نوین آفرین اى رفیع مقام اى بلند مرتبه اى شنوا اى دانا
یاحَلیمُ یاکَریمُ، یاحَکیمُ یاقَدیمُ، یاعَلِىُّ یاعَظیمُ، یاحَنَّانُ یامَنَّانُ، یادَیَّانُ
اى بردبار اى کریم اى فرازنه اى قدیم اى والا اى بزرگ اى مهرپیشه و اى نعمت بخش اى پاداش ده
یامُسْتَعانُ، یا جَلیلُ یا جَمیلُ، یا وَکیلُ یا کَفیلُ، یا مُقیلُ یا مُنیلُ، یا نَبیلُ
اى یارى جسته شدهاى پُر جلالت اى زیبا اى وکیل اى کفیل اى درگذرنده اى نعمت رساننده اى ماهر
یا دَلیلُ، یا هادى یا بادى، یا اَوَّلُ یا اخِرُ، یا ظاهِرُ یا باطِنُ، یا قآئِمُ
اى راهنما اى رهبر اى آغاز کننده اى اول اى آخر اى ظاهر اى باطن اى استوار اى
یادآئِمُ، یا عالِمُ یا حاکِمُ، یا قاضى یا عادِلُ، یا فاصِلُ یا واصِلُ، یا طاهِرُ
ابدى اى دانا اى حکمفرما اى داور اى دادگر اى جدا کننده اى پیوند کننده اى پاک
یا مُطَهِّرُ، یا قادِرُ یا مُقْتَدِرُ، یاکَبیرُ یامُتَکَبِّرُ، یاواحِدُ یااَحَدُ یاصَمَدُ، یا مَنْ
اى پاکیزه اى توانا اى با اقتدار اى بزرگ اى با عظمت اى یگانه اى تک اى بىنیاز
لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ صاحِبَهٌ، وَلا کانَ مَعَهُ
نزاید و زائیده نشده و نیست برایش همتایى هیچکس و نیست برایش همسر و رفیقى و نباشد با او
وَزیرٌ، وَلاَ اتَّخَذَ مَعَهُ مُشیراً، وَلاَ احْتاجَ اِلى ظَهیرٍ، وَلا کانَ مَعَهُ مِنْ
وزیرى و نگرفته براى خود مشاورى و نه نیازمند به کمککارى است و نه
اِلهٍ غَیْرُهُ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، فَتَعالَیْتَ عَمَّا یَقُولُ الظَّالِمُونَ، عُلُوّاً کَبیراً، یا
معبودى جز او است شایسته ستایشى جز تو نیست پس تو برترى از آنچه ستمکاران گویند بسیار برتر، اى
عَلِىُّ یا شامِخُ، یا باذِخُ، یا فَتَّاحُ یا نَفَّاحُ، یا مُرْتاحُ یا مُفَرِّجُ، یا ناصِرُ یا
والا اى بلند رتبه اى والا مقام اى گشاینده اى عطا بخشنده اى فرح بخش اى گشایش دهنده اى یاور اى
مُنْتَصِرُ، یا مُدْرِکُ یا مُهْلِکُ یا مُنْتَقِمُ، یا باعِثُ یا وارِثُ، یا طالِبُ
مددکار اى دریابنده اى هلاک کننده اى انتقام گیرنده اى برانگیزندهاى ارث برنده اى جوینده
یا غالِبُ، یا مَنْ لا یَفُوتُهُ هارِبٌ، یا تَوَّابُ یا اَوَّابُ یا وَهَّابُ، یا مُسَبِّبَ
اى پیروزمند اى کسى که از دستش نرود گریز پایى اى توبهپذیر اى رجوعپذیر اى بخشنده اى سبب ساز
الْأَسْبابِ، یا مُفَتِّحَ الْأَبْوابِ، یا مَنْ حَیْثُ ما دُعِىَ اَجابَ، یا طَهُورُ یا
هر سبب اى گشاینده درهاى بسته اى کسى که هر زمان بخوانندش اجابت کند اى پاکى بخش اى
شَکُورُ، یا عَفُوُّ یا غَفُورُ، یا نُورَ النُّورِ، یا مُدَبِّرَ الْأُموُرِ، یا لَطیفُ یا خَبیرُ،
پاداش ده شاکران اى درگذرنده اى آمرزنده اى نور روشنیها اى تدبیر کننده
یا مُجیرُ یا مُنیرُ، یا بَصیرُ یا ظَهیرُ، یا کَبیرُ یا وِتْرُ، یا فَرْدُ یا اَبَدُ،
امور اى نعمت بخش اى بینا اى پناه ده اى روشنى ده اى بینا اى پشتیبان اى بزرگ اى یگانه اى بى همتا اى جاویدان
یا سَنَدُ یا صَمَدُ، یا کافى یا شافى، یا وافى یا مُعافى، یا مُحْسِنُ یا
اى تکیهگاه اى بىنیاز اى کفایت کننده اى شفا دهنده اى وفا دار اى صحت بخش اى نیکوکار اى
مُجْمِلُ، یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ، یا مُتَکَرِّمُ یا مُتَفَرِّدُ، یا مَنْ عَلا فَقَهَرَ،
زیب بخش اى نعمت ده اى فزون بخش اى بزرگوار اى یگانه شناخته شده، اى که از برترى بر همه قاهر است
یا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَ، یا مَنْ بَطَنَ فَخَبَرَ، یا مَنْ عُبِدَ فَشَکَرَ، یا مَنْ عُصِىَ فَغَفَرَ،
اى که فرمانروا است و نیرومند اى که در درونى و از درون آگاه اى بپرستندش و او پاداش دهد اى که نافرمانیش کنند و بیامرزد
یا مَنْ لا تَحْویهِ الْفِکَرُ، وَلا یُدْرِکُهُ بَصَرٌ، وَلایَخْفى عَلَیْهِ اَثَرٌ، یا رازِقَ
اى که در فکرها نگنجد و دیده اى او را درنیابد و هیچ کارى بر او پنهان نماند اى روزى ده
الْبَشَرِ، یا مُقَدِّرَ کُلِّ قَدَرٍ، یا عالِىَ الْمَکانِ، یاشَدیدَ الْأَرْکانِ، یا مُبَدِّلَ
بشر اى اندازهگیر هر اندازه اى والا مکان اى سخت قدرت اى جابجا کننده
الزَّمانِ، یا قابِلَ الْقُرْبانِ، یا ذَاالْمَنِّ وَالْإِحْسانِ، یا ذَاالْعِزَّهِ وَالسُّلْطانِ، یا
زمان اى قبول کننده قربانى اى دارنده نعمت و احسان اى صاحب عزت و سلطنت اى بخشاینده اى
رَحیمُ یا رَحمنُ، یا مَنْ هُوَ کُلَّ یَوْمٍ فى شَاْنٍ، یا مَنْ لا یَشْغَلُهُ شَاْنٌ عَنْ
مهربان اى که هر روز در کارى است اى که کارى از کار دیگر سرگرمش نکند
شَاْنٍ، یا عَظیمَ الشَّاْنِ، یا مَنْ هُوَ بِکُلِّ مَکانٍ، یا سامِعَ الْأَصْواتِ، یا مُجیبَ
اى بزرگ مقام اى که در هر جا هستى اى شنواى هر صدا اى اجابت کننده
الدَّعَواتِ، یا مُنْجِحَ الطَّلِباتِ، یا قاضِىَ الْحاجاتِ، یا مُنْزِلَ الْبَرَکاتِ،
دعاها اى برآرنده خواستهها اى روا کننده حاجتها اى فرو فرستنده برکات
یا راحِمَ الْعَبَراتِ، یا مُقیلَ الْعَثَراتِ، یا کاشِفَ الْکُرُباتِ، یا وَلِىَ
اى رحم کننده بر اشکها (و گریهها) اى نادیدهگیر لغزشها اى برطرف کننده ناراحتیها اى بدست دارنده
الْحَسَناتِ، یا رافِعَ الدَّرَجاتِ، یامُؤْتِىَ السُّؤُلاتِ، یا مُحْیِىَ الْأَمْواتِ، یا
نیکیها اى بالا برنده مقامها اى دهنده خواستهها اى زنده کننده مردهها اى
جامِعَ الشَّتاتِ، یا مُطَّلِعاً عَلَى النِّیَّاتِ، یا رادَّ ما قَدْ فاتَ، یا مَنْ لا تَشْتَبِهُ
گردآورنده پراکندهها اى آگاه بر نیّتهاى دل اى برگرداننده آنچه از دست رفته، اى که صداها بر او مشتبه
عَلَیْهِ الْأَصْواتُ، یا مَنْ لاتُضْجِرُهُ الْمَسْئَلاتُ، وَلا تَغْشاهُ الظُّلُماتُ،
نشود اى که (زیادى) خواهشها او را به ستوه و خستگى در نیاورد و تاریکیها
یانُورَالْأَرْضِوالسَّم� �اتِ، یاسابِغَ النِّعَمِ، یادافِعَ النِّقَمِ، یابارِئَ النَّسَمِ، یاجامِعَ
او را فرا نگیرد اى روشنى زمین و آسمانها اى سرشار دهنده نعمتها اى جلوگیر رنج و ملالها اى آفریننده انسان اى گردآورنده
الْأُمَمِ، یا شافِىَ السَّقَمِ، یا خالِقَ النُّورِ وَالظُّلَمِ، یا ذَاالْجُودِ وَالْکَرَمِ، یا مَنْ
ملتها اى بهبودى ده بیماریها اى خالق روشنى و تاریکیها اى صاحب جود و کرم اى که
لا یَطَأُ عَرْشَهُ قَدَمٌ، یا اَجْوَدَ الْأَجْوَدینَ، یا اَکْرَمَ الْأَکْرَمینَ، یااَسْمَعَ
گامى به عرشش نرسد اى بخشندهترین بخشندگان اى کریمترین کریمان اى شنواترین
السَّامِعینَ، یا اَبْصَرَ النَّاظِرینَ، یا جارَ الْمُسْتَجیرینَ، یا اَمانَ الْخائِفینَ،
شنوایان اى بیناترین بینایان اى پناه پناهجویان اى ایمنى بخش ترسناکان
یا ظَهْرَ اللاَّجینَ، یا وَلِىَّ الْمُؤْمِنینَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، یا غایَهَ
اى پشت و پناه پناهندگان اى یاور مؤمنان اى فریادرس فریادطلبان اى منتها مقصود
الطَّالِبینَ، یا صاحِبَ کُلِّ غَریبٍ، یا مُونِسَ کُلِّ وَحیدٍ، یا مَلْجَاَ کُلِّ طَریدٍ، یا
خواهندگان اى رفیق هر غریب و مونس هر تنها اى پناه هر آواره اى
مَاْوى کُلِّ شَریدٍ، یا حافِظَ کُلِّ ضآلَّهٍ، یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ، یا رازِقَ الّطِفْلِ
جاى ده هر گریخته اى نگهدار هر گمشده اى رحم کننده پیر کهن سال اى روزى ده کودک
الصَّغیرِ، یا جابِرَ الْعَظْمِ الْکَسیرِ، یا فاکَّ کُلِّ اَسیرٍ، یا مُغْنِىَ الْبآئِسِ الْفَقیرِ،
خردسال اى پیوند دهنده استخوان شکسته اى رها کننده هر گرفتار دربند اى بىنیاز کن هر بینواى مستمند
یا عِصْمَهَ الْخائِفِ الْمُسْتَجیرِ، یا مَنْ لَهُ التَّدْبیرُ وَالتَّقْدیرُ، یا مَنِ
اى پناه ترسناکِ پناهجو اى که چارهاندیشى و اندازهگیرى کارها بدست او است اى که
الْعَسیرُ عَلَیْهِ سَهْلٌ یَسیرٌ، یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلى تَفْسیرٍ، یا مَنْ هُوَ عَلى
هر مشکلى براى او سهل و آسان است اى که بىنیازى از شرح و تفسیر اى که بر
کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ، یا مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَىْءٍ خَبیرٌ، یا مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَىْءٍ بَصیرٌ،
هر چیز توانایى اى که بهر چیز خبیر و آگاهى اى که به هر چیز بینایى
یا مُرْسِلَ الرِّیاحِ، یا فالِقَ الْإِصْباحِ، یا باعِثَ الْأَرْواحِ، یا ذَاالْجُودِ
اى فرستنده بادها اى شکافنده روشنى صبح اى برانگیزنده جانها اى صاحب جود
وَالسَّماحِ، یا مَنْ بِیَدِهِ کُلُّ مِفْتاحٍ، یا سامِعَ کُلِّ صَوْتٍ، یا سابِقَ کُلِّ فَوْتٍ،
و سخا اى که بدست قدرت او است هر کلید اى شنونده هر صدا اى جلوتر از هر گذشته
یا مُحْیِىَ کُلِّ نَفْسٍ بَعْدَ المَوْتِ، یا عُدَّتى فى شِدَّتى، یا حافِظى فى
اى زنده کننده هر شخصى پس از مرگ اى ذخیره من در روز سختى و دشوارى اى نگهدارم در
غُرْبَتى، یا مُونِسى فى وَحْدَتى، یا وَلِیّى فى نِعْمَتى، یا کَهْفى حینَ تُعْیینِى
روز غربت و بىکسى اى همدمم در تنهایى اى ولى نعمتم اى پناهگاه من در آن هنگام که
الْمَذاهِبُ، وَتُسَلِّمُنىِ الْأَقارِبُ، وَیَخْذُلُنى کُلُّ صاحِبٍ، یا عِمادَ مَنْ
راهها مرا مانده و خسته کنند و نزدیکان مرا واگذارند و هر رفیق و دوستى دست از یاریم بکشند اى تکیهگاه هرکس
لا عِمادَ لَهُ، یا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ، یا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ، یا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ
که تکیهگاهى ندارد اىپشتوانآنکسکهپشتوا نهندارداىذخیره تهیدستان اى نگهدار کسىکه نگهدارى ندارد اى پناهگاه آنکس که پناهگاهى
لَهُ، یا کَهْفَ مَنْ لا کَهْفَ لَهُ،یا کَنْزَ مَنْ لا کَنْزَ لَهُ، یا رُکْنَ مَنْ لا رُکْنَ لَهُ،
ندارد اى گنج بىگنجان اى پایه محکم آن کس که پایه محکمى ندارد
یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ، یا جارَ مَنْ لا جارَ لَهُ، یا جارِىَ اللَّصیقَ، یا رُکْنِىَ
اى فریادرس کسى که فریادرس ندارد اى همسایه بىهمسایگان اى همسایه به من پیوسته اى رکن
الْوَثیقَ، یا اِلهى بِالتَّحْقیقِ، یا رَبَّ الْبَیْتِ الْعَتیقِ، یا شَفیقُ یا رَفیقُ، فُکَّنى
استوار من اى معبود مسلَّم من اى پروردگار خانه کعبه اى مهربان اى رفیق آزادم کن
مِنْ حَلَقِ الْمَضیقِ، وَاصْرِفْ عَنّى کُلَّ هَمٍّ وَغَمٍّ وَضیقٍ، وَاکْفِنى شَرَّ ما لا اُطیقُ،
از حلقههاى تنگ (روزگار) و بگردان از من هر غم و اندوه و فشارى را و کفایت کن مرا از هر چه طاقتش را ندارم
وَاَعِنّى عَلى ما اُطیقُ، یا رآدَّ یُوسُفَ عَلى یَعْقُوبَ، یا کاشِفَ ضُرِّ اَیُّوبَ،
و یاریم کن بر آنچه طاقتش را دارم اى که یوسف را به یعقوب برگرداندى اى که ایوب را از گرفتارى نجات بخشیدى
یا غافِرَ ذَنْبِ داوُدَ، یا رافِعَ عیسَى بْنِ مَرْیَمَ، وَ مُنْجِیَهُ مِنْ اَیْدِى الْیَهوُدِ، یا
اى آمرزنده خطاى داود اى بالا برنده عیسى بن مریم و نجات دهنده او از دست یهود اى
مُجیبَ نِدآءِ یُونُسَ فِىالظُّلُماتِ، یامُصْطَفِىَ مُوسى بِالْکَلِماتِ، یامَنْغَفَرَ لِأدَمَ
پاسخ دهنده آواز یونس در تاریکیهاى دریا اى برگزیننده موسى (بوسیله سخن گفتن) بدان کلمات اى که بخشیدى بر آدم
خَطیئَتَهُ، وَرَفَعَ اِدْریسَ مَکاناً عَلِیّاً بِرَحْمَتِهِ، یا مَنْ نَجّى نُوحاً مِنَ الْغَرَقِ،
خطایش را و ادریس را از رحمت خویش به جایى بلند بردى اى که نوح را از غرق نجات دادى
یا مَنْ اَهْلَکَ عاداً الْأوُلى، وَثَمُودَ فَما اَبْقى، وَقَوْمَ نوُحٍ مِنْ قَبْلُ، اِنَّهُمْ کانُوا
اى که قوم عاد قدیم را هلاک کردى و ثمودیان را باقى نگذاشتى و پیش از آنها قوم نوح
هُمْ اَظْلَمَ وَاَطْغى، وَالْمُؤْتَفِکَهَ اَهْوى، یامَنْدَمَّرَ عَلى قَوْمِلوُطٍ،وَدَمْدَمَ عَلى
را که آنها ستمگرتر و سرکشتر بودند و دهکدههاى واژگون را بیفکندى اى که نابودى بر قوم لوط فرستادى و
قَوْمِ شُعَیْبٍ، یا مَنِ اتَّخَذَ اِبْراهیمَ خَلیلاً، یا مَنِاتَّخَذَ مُوسى کَلیماً، وَاتَّخَذَ
هلاک کردى قوم شعیب را اى که ابراهیم را خلیل گرفتى اى که موسى را هم سخن خود ساختى
مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَعَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ حَبیباً، یا مُؤْتِىَ لُقْمانَ
و محمد صلى الله علیه و آله را حبیب خود کردى اى که به لقمان
الْحِکْمَهَ، وَالْواهِبَ لِسُلَیْمانَ مُلْکاً، لا یَنْبَغى لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ، یا مَنْ نَصَرَ
حکمت عطا کردى و به سلیمان فرمانروایى و پادشاهى آن چنانى دادى که براى هیچکس پس از او شایسته نبود
ذَاالْقَرْنَیْنِ عَلَى الْمُلُوکِ الْجَبابِرَهِ، یا مَنْ اَعْطَى الْخِضْرَ الْحَیوهَ، وَرَدَّ لِیُوشَعَ
اى که ذوالقرنین را بر پادشاهان سرکش یارى دادى اى که به خضر آب حیات دادى و براى یوشع