ناپلئون بناپارت: اگر نیمی از لشگریانم ایرانی بودند تمام دنیا را فتح میکردم...
آدولف هیتلر: اگر مهندسان اسلحه ساز من ایرانی بودند صد سال قبل از تولدم نازی دارای بمب اتمی میشد.
پبامبر اعظم(ص): روزی مردانی از سرزمین پارس به دور ترین نقطه ی علم خواهند رسید .
بن لادن: اگر دنبال مردانی هستی که تا پای خونشان از عهدشان دفاع کنند در سرزمین پارس به کاوش بپرداز .
اسکندر : اگر روزی دیدی که فردی بخاطر کشورش حاضر شده تمام فرزندانش را قربانی کند.بدان که آن مرد اهل امپراطوری پارس است .
متن دعای مشلول
موسوم به دعاء الشّاب المأخوذ بذنبه منقول از کتب کفعمى و مهج الدّعوات، و آن دعائى است که تعلیم فرموده آنرا حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام بجوانى که بواسطه گناه و ستم در حقّ پدر خویش شل شده بود پس این دعا را خواند در خواب حضرت رسولصلى الله علیه وآله را دید که دست بر اندام او مالید و فرمود محافظت کن بر اسم اعظم خدا که کار تو بخیر خواهد بود پس بیدار شد در حالتى که تندرست بود و دعا این است:
اَللّهُمَاِنّىاَسْئَلُ کَ بِاسْمِکَ بِسْمِاللَّهِالرَّحْمن ِالرَّحیمِ، یا ذَاالْجَلالِ وَالْإِکرامِ، یا حَىُ
خدایا از تو مىخواهم به نامت بسمالله الرحمن الرحیم اى صاحب جلال و بزرگوارى اى زنده
یا قَیّوُمُ، یا حَىُّ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، یاهُوَ یامَنْ لایَعْلَمُ ماهُوَ، وَلاکَیْفَ هُوَ، وَلا
پاینده اى زنده اى که معبودى جز تو نیست اى کسى که جز او کسى نداند که چیست او
اَیْنَ هُوَ، وَلا حَیْثُ هُوَ اِلاَّ هُوَ، یاذَاالْمُلْکِ وَالْمَلَکوُتِ، یاذَاالْعِزَّهِ
و چگونه است او و در کجاست او و در کدام سو است اى داراى ملک و ملکوت اى داراى عزت
وَالْجَبَروُتِ، یامَلِکُ یاقُدُّوسُ، یاسَلامُ یا مُؤْمِنُ، یا مُهَیْمِنُ یا عَزیزُ، یا
و جبروت (قهر و قدرت) اى پادشاه جهان اى منزه از هر عیب اى سالم از هر نقص اى ایمنى بخش اى نگهبان اى عزیز اى
جَبَّارُ یا مُتَکَبِّرُ، یا خالِقُ یابارِئُ، یا مُصَوِّرُ یا مُفیدُ، یا مُدَبِّرُ یا شَدیدُ،
داراى قهر اى با عظمت اى آفریننده اى پدیدآورندهاىصورتبخش اىسوددهندهاىتدبیرکنن� �هاىمحکم
یا مُبْدِئُ یا مُعیدُ، یا مُبیدُ یا وَدُودُ، یا مَحْمُودُ یا مَعْبوُدُ، یا بَعیدُ یا قَریبُ،
کاراىسبب آغاز خلقت و اى سبب پایان آن اى نابود کننده اى محبت شعار اى پسندیده اى معبود خلق اى دور و اى نزدیک
یا مُجیبُ یا رَقیبُ، یا حَسیبُ یا بَدیعُ، یا رَفیعُ یا مَنیعُ، یا سَمیعُ یا عَلیمُ،
اى پاسخ دهنده اى نگهبان اى حساب دارنده اى نوین آفرین اى رفیع مقام اى بلند مرتبه اى شنوا اى دانا
یاحَلیمُ یاکَریمُ، یاحَکیمُ یاقَدیمُ، یاعَلِىُّ یاعَظیمُ، یاحَنَّانُ یامَنَّانُ، یادَیَّانُ
اى بردبار اى کریم اى فرازنه اى قدیم اى والا اى بزرگ اى مهرپیشه و اى نعمت بخش اى پاداش ده
یامُسْتَعانُ، یا جَلیلُ یا جَمیلُ، یا وَکیلُ یا کَفیلُ، یا مُقیلُ یا مُنیلُ، یا نَبیلُ
اى یارى جسته شدهاى پُر جلالت اى زیبا اى وکیل اى کفیل اى درگذرنده اى نعمت رساننده اى ماهر
یا دَلیلُ، یا هادى یا بادى، یا اَوَّلُ یا اخِرُ، یا ظاهِرُ یا باطِنُ، یا قآئِمُ
اى راهنما اى رهبر اى آغاز کننده اى اول اى آخر اى ظاهر اى باطن اى استوار اى
یادآئِمُ، یا عالِمُ یا حاکِمُ، یا قاضى یا عادِلُ، یا فاصِلُ یا واصِلُ، یا طاهِرُ
ابدى اى دانا اى حکمفرما اى داور اى دادگر اى جدا کننده اى پیوند کننده اى پاک
یا مُطَهِّرُ، یا قادِرُ یا مُقْتَدِرُ، یاکَبیرُ یامُتَکَبِّرُ، یاواحِدُ یااَحَدُ یاصَمَدُ، یا مَنْ
اى پاکیزه اى توانا اى با اقتدار اى بزرگ اى با عظمت اى یگانه اى تک اى بىنیاز
لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ صاحِبَهٌ، وَلا کانَ مَعَهُ
نزاید و زائیده نشده و نیست برایش همتایى هیچکس و نیست برایش همسر و رفیقى و نباشد با او
وَزیرٌ، وَلاَ اتَّخَذَ مَعَهُ مُشیراً، وَلاَ احْتاجَ اِلى ظَهیرٍ، وَلا کانَ مَعَهُ مِنْ
وزیرى و نگرفته براى خود مشاورى و نه نیازمند به کمککارى است و نه
اِلهٍ غَیْرُهُ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، فَتَعالَیْتَ عَمَّا یَقُولُ الظَّالِمُونَ، عُلُوّاً کَبیراً، یا
معبودى جز او است شایسته ستایشى جز تو نیست پس تو برترى از آنچه ستمکاران گویند بسیار برتر، اى
عَلِىُّ یا شامِخُ، یا باذِخُ، یا فَتَّاحُ یا نَفَّاحُ، یا مُرْتاحُ یا مُفَرِّجُ، یا ناصِرُ یا
والا اى بلند رتبه اى والا مقام اى گشاینده اى عطا بخشنده اى فرح بخش اى گشایش دهنده اى یاور اى
مُنْتَصِرُ، یا مُدْرِکُ یا مُهْلِکُ یا مُنْتَقِمُ، یا باعِثُ یا وارِثُ، یا طالِبُ
مددکار اى دریابنده اى هلاک کننده اى انتقام گیرنده اى برانگیزندهاى ارث برنده اى جوینده
یا غالِبُ، یا مَنْ لا یَفُوتُهُ هارِبٌ، یا تَوَّابُ یا اَوَّابُ یا وَهَّابُ، یا مُسَبِّبَ
اى پیروزمند اى کسى که از دستش نرود گریز پایى اى توبهپذیر اى رجوعپذیر اى بخشنده اى سبب ساز
الْأَسْبابِ، یا مُفَتِّحَ الْأَبْوابِ، یا مَنْ حَیْثُ ما دُعِىَ اَجابَ، یا طَهُورُ یا
هر سبب اى گشاینده درهاى بسته اى کسى که هر زمان بخوانندش اجابت کند اى پاکى بخش اى
شَکُورُ، یا عَفُوُّ یا غَفُورُ، یا نُورَ النُّورِ، یا مُدَبِّرَ الْأُموُرِ، یا لَطیفُ یا خَبیرُ،
پاداش ده شاکران اى درگذرنده اى آمرزنده اى نور روشنیها اى تدبیر کننده
یا مُجیرُ یا مُنیرُ، یا بَصیرُ یا ظَهیرُ، یا کَبیرُ یا وِتْرُ، یا فَرْدُ یا اَبَدُ،
امور اى نعمت بخش اى بینا اى پناه ده اى روشنى ده اى بینا اى پشتیبان اى بزرگ اى یگانه اى بى همتا اى جاویدان
یا سَنَدُ یا صَمَدُ، یا کافى یا شافى، یا وافى یا مُعافى، یا مُحْسِنُ یا
اى تکیهگاه اى بىنیاز اى کفایت کننده اى شفا دهنده اى وفا دار اى صحت بخش اى نیکوکار اى
مُجْمِلُ، یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ، یا مُتَکَرِّمُ یا مُتَفَرِّدُ، یا مَنْ عَلا فَقَهَرَ،
زیب بخش اى نعمت ده اى فزون بخش اى بزرگوار اى یگانه شناخته شده، اى که از برترى بر همه قاهر است
یا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَ، یا مَنْ بَطَنَ فَخَبَرَ، یا مَنْ عُبِدَ فَشَکَرَ، یا مَنْ عُصِىَ فَغَفَرَ،
اى که فرمانروا است و نیرومند اى که در درونى و از درون آگاه اى بپرستندش و او پاداش دهد اى که نافرمانیش کنند و بیامرزد
یا مَنْ لا تَحْویهِ الْفِکَرُ، وَلا یُدْرِکُهُ بَصَرٌ، وَلایَخْفى عَلَیْهِ اَثَرٌ، یا رازِقَ
اى که در فکرها نگنجد و دیده اى او را درنیابد و هیچ کارى بر او پنهان نماند اى روزى ده
الْبَشَرِ، یا مُقَدِّرَ کُلِّ قَدَرٍ، یا عالِىَ الْمَکانِ، یاشَدیدَ الْأَرْکانِ، یا مُبَدِّلَ
بشر اى اندازهگیر هر اندازه اى والا مکان اى سخت قدرت اى جابجا کننده
الزَّمانِ، یا قابِلَ الْقُرْبانِ، یا ذَاالْمَنِّ وَالْإِحْسانِ، یا ذَاالْعِزَّهِ وَالسُّلْطانِ، یا
زمان اى قبول کننده قربانى اى دارنده نعمت و احسان اى صاحب عزت و سلطنت اى بخشاینده اى
رَحیمُ یا رَحمنُ، یا مَنْ هُوَ کُلَّ یَوْمٍ فى شَاْنٍ، یا مَنْ لا یَشْغَلُهُ شَاْنٌ عَنْ
مهربان اى که هر روز در کارى است اى که کارى از کار دیگر سرگرمش نکند
شَاْنٍ، یا عَظیمَ الشَّاْنِ، یا مَنْ هُوَ بِکُلِّ مَکانٍ، یا سامِعَ الْأَصْواتِ، یا مُجیبَ
اى بزرگ مقام اى که در هر جا هستى اى شنواى هر صدا اى اجابت کننده
الدَّعَواتِ، یا مُنْجِحَ الطَّلِباتِ، یا قاضِىَ الْحاجاتِ، یا مُنْزِلَ الْبَرَکاتِ،
دعاها اى برآرنده خواستهها اى روا کننده حاجتها اى فرو فرستنده برکات
یا راحِمَ الْعَبَراتِ، یا مُقیلَ الْعَثَراتِ، یا کاشِفَ الْکُرُباتِ، یا وَلِىَ
اى رحم کننده بر اشکها (و گریهها) اى نادیدهگیر لغزشها اى برطرف کننده ناراحتیها اى بدست دارنده
الْحَسَناتِ، یا رافِعَ الدَّرَجاتِ، یامُؤْتِىَ السُّؤُلاتِ، یا مُحْیِىَ الْأَمْواتِ، یا
نیکیها اى بالا برنده مقامها اى دهنده خواستهها اى زنده کننده مردهها اى
جامِعَ الشَّتاتِ، یا مُطَّلِعاً عَلَى النِّیَّاتِ، یا رادَّ ما قَدْ فاتَ، یا مَنْ لا تَشْتَبِهُ
گردآورنده پراکندهها اى آگاه بر نیّتهاى دل اى برگرداننده آنچه از دست رفته، اى که صداها بر او مشتبه
عَلَیْهِ الْأَصْواتُ، یا مَنْ لاتُضْجِرُهُ الْمَسْئَلاتُ، وَلا تَغْشاهُ الظُّلُماتُ،
نشود اى که (زیادى) خواهشها او را به ستوه و خستگى در نیاورد و تاریکیها
یانُورَالْأَرْضِوالسَّم� �اتِ، یاسابِغَ النِّعَمِ، یادافِعَ النِّقَمِ، یابارِئَ النَّسَمِ، یاجامِعَ
او را فرا نگیرد اى روشنى زمین و آسمانها اى سرشار دهنده نعمتها اى جلوگیر رنج و ملالها اى آفریننده انسان اى گردآورنده
الْأُمَمِ، یا شافِىَ السَّقَمِ، یا خالِقَ النُّورِ وَالظُّلَمِ، یا ذَاالْجُودِ وَالْکَرَمِ، یا مَنْ
ملتها اى بهبودى ده بیماریها اى خالق روشنى و تاریکیها اى صاحب جود و کرم اى که
لا یَطَأُ عَرْشَهُ قَدَمٌ، یا اَجْوَدَ الْأَجْوَدینَ، یا اَکْرَمَ الْأَکْرَمینَ، یااَسْمَعَ
گامى به عرشش نرسد اى بخشندهترین بخشندگان اى کریمترین کریمان اى شنواترین
السَّامِعینَ، یا اَبْصَرَ النَّاظِرینَ، یا جارَ الْمُسْتَجیرینَ، یا اَمانَ الْخائِفینَ،
شنوایان اى بیناترین بینایان اى پناه پناهجویان اى ایمنى بخش ترسناکان
یا ظَهْرَ اللاَّجینَ، یا وَلِىَّ الْمُؤْمِنینَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، یا غایَهَ
اى پشت و پناه پناهندگان اى یاور مؤمنان اى فریادرس فریادطلبان اى منتها مقصود
الطَّالِبینَ، یا صاحِبَ کُلِّ غَریبٍ، یا مُونِسَ کُلِّ وَحیدٍ، یا مَلْجَاَ کُلِّ طَریدٍ، یا
خواهندگان اى رفیق هر غریب و مونس هر تنها اى پناه هر آواره اى
مَاْوى کُلِّ شَریدٍ، یا حافِظَ کُلِّ ضآلَّهٍ، یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ، یا رازِقَ الّطِفْلِ
جاى ده هر گریخته اى نگهدار هر گمشده اى رحم کننده پیر کهن سال اى روزى ده کودک
الصَّغیرِ، یا جابِرَ الْعَظْمِ الْکَسیرِ، یا فاکَّ کُلِّ اَسیرٍ، یا مُغْنِىَ الْبآئِسِ الْفَقیرِ،
خردسال اى پیوند دهنده استخوان شکسته اى رها کننده هر گرفتار دربند اى بىنیاز کن هر بینواى مستمند
یا عِصْمَهَ الْخائِفِ الْمُسْتَجیرِ، یا مَنْ لَهُ التَّدْبیرُ وَالتَّقْدیرُ، یا مَنِ
اى پناه ترسناکِ پناهجو اى که چارهاندیشى و اندازهگیرى کارها بدست او است اى که
الْعَسیرُ عَلَیْهِ سَهْلٌ یَسیرٌ، یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلى تَفْسیرٍ، یا مَنْ هُوَ عَلى
هر مشکلى براى او سهل و آسان است اى که بىنیازى از شرح و تفسیر اى که بر
کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ، یا مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَىْءٍ خَبیرٌ، یا مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَىْءٍ بَصیرٌ،
هر چیز توانایى اى که بهر چیز خبیر و آگاهى اى که به هر چیز بینایى
یا مُرْسِلَ الرِّیاحِ، یا فالِقَ الْإِصْباحِ، یا باعِثَ الْأَرْواحِ، یا ذَاالْجُودِ
اى فرستنده بادها اى شکافنده روشنى صبح اى برانگیزنده جانها اى صاحب جود
وَالسَّماحِ، یا مَنْ بِیَدِهِ کُلُّ مِفْتاحٍ، یا سامِعَ کُلِّ صَوْتٍ، یا سابِقَ کُلِّ فَوْتٍ،
و سخا اى که بدست قدرت او است هر کلید اى شنونده هر صدا اى جلوتر از هر گذشته
یا مُحْیِىَ کُلِّ نَفْسٍ بَعْدَ المَوْتِ، یا عُدَّتى فى شِدَّتى، یا حافِظى فى
اى زنده کننده هر شخصى پس از مرگ اى ذخیره من در روز سختى و دشوارى اى نگهدارم در
غُرْبَتى، یا مُونِسى فى وَحْدَتى، یا وَلِیّى فى نِعْمَتى، یا کَهْفى حینَ تُعْیینِى
روز غربت و بىکسى اى همدمم در تنهایى اى ولى نعمتم اى پناهگاه من در آن هنگام که
الْمَذاهِبُ، وَتُسَلِّمُنىِ الْأَقارِبُ، وَیَخْذُلُنى کُلُّ صاحِبٍ، یا عِمادَ مَنْ
راهها مرا مانده و خسته کنند و نزدیکان مرا واگذارند و هر رفیق و دوستى دست از یاریم بکشند اى تکیهگاه هرکس
لا عِمادَ لَهُ، یا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ، یا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ، یا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ
که تکیهگاهى ندارد اىپشتوانآنکسکهپشتوا نهندارداىذخیره تهیدستان اى نگهدار کسىکه نگهدارى ندارد اى پناهگاه آنکس که پناهگاهى
لَهُ، یا کَهْفَ مَنْ لا کَهْفَ لَهُ،یا کَنْزَ مَنْ لا کَنْزَ لَهُ، یا رُکْنَ مَنْ لا رُکْنَ لَهُ،
ندارد اى گنج بىگنجان اى پایه محکم آن کس که پایه محکمى ندارد
یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ، یا جارَ مَنْ لا جارَ لَهُ، یا جارِىَ اللَّصیقَ، یا رُکْنِىَ
اى فریادرس کسى که فریادرس ندارد اى همسایه بىهمسایگان اى همسایه به من پیوسته اى رکن
الْوَثیقَ، یا اِلهى بِالتَّحْقیقِ، یا رَبَّ الْبَیْتِ الْعَتیقِ، یا شَفیقُ یا رَفیقُ، فُکَّنى
استوار من اى معبود مسلَّم من اى پروردگار خانه کعبه اى مهربان اى رفیق آزادم کن
مِنْ حَلَقِ الْمَضیقِ، وَاصْرِفْ عَنّى کُلَّ هَمٍّ وَغَمٍّ وَضیقٍ، وَاکْفِنى شَرَّ ما لا اُطیقُ،
از حلقههاى تنگ (روزگار) و بگردان از من هر غم و اندوه و فشارى را و کفایت کن مرا از هر چه طاقتش را ندارم
وَاَعِنّى عَلى ما اُطیقُ، یا رآدَّ یُوسُفَ عَلى یَعْقُوبَ، یا کاشِفَ ضُرِّ اَیُّوبَ،
و یاریم کن بر آنچه طاقتش را دارم اى که یوسف را به یعقوب برگرداندى اى که ایوب را از گرفتارى نجات بخشیدى
یا غافِرَ ذَنْبِ داوُدَ، یا رافِعَ عیسَى بْنِ مَرْیَمَ، وَ مُنْجِیَهُ مِنْ اَیْدِى الْیَهوُدِ، یا
اى آمرزنده خطاى داود اى بالا برنده عیسى بن مریم و نجات دهنده او از دست یهود اى
مُجیبَ نِدآءِ یُونُسَ فِىالظُّلُماتِ، یامُصْطَفِىَ مُوسى بِالْکَلِماتِ، یامَنْغَفَرَ لِأدَمَ
پاسخ دهنده آواز یونس در تاریکیهاى دریا اى برگزیننده موسى (بوسیله سخن گفتن) بدان کلمات اى که بخشیدى بر آدم
خَطیئَتَهُ، وَرَفَعَ اِدْریسَ مَکاناً عَلِیّاً بِرَحْمَتِهِ، یا مَنْ نَجّى نُوحاً مِنَ الْغَرَقِ،
خطایش را و ادریس را از رحمت خویش به جایى بلند بردى اى که نوح را از غرق نجات دادى
یا مَنْ اَهْلَکَ عاداً الْأوُلى، وَثَمُودَ فَما اَبْقى، وَقَوْمَ نوُحٍ مِنْ قَبْلُ، اِنَّهُمْ کانُوا
اى که قوم عاد قدیم را هلاک کردى و ثمودیان را باقى نگذاشتى و پیش از آنها قوم نوح
هُمْ اَظْلَمَ وَاَطْغى، وَالْمُؤْتَفِکَهَ اَهْوى، یامَنْدَمَّرَ عَلى قَوْمِلوُطٍ،وَدَمْدَمَ عَلى
را که آنها ستمگرتر و سرکشتر بودند و دهکدههاى واژگون را بیفکندى اى که نابودى بر قوم لوط فرستادى و
قَوْمِ شُعَیْبٍ، یا مَنِ اتَّخَذَ اِبْراهیمَ خَلیلاً، یا مَنِاتَّخَذَ مُوسى کَلیماً، وَاتَّخَذَ
هلاک کردى قوم شعیب را اى که ابراهیم را خلیل گرفتى اى که موسى را هم سخن خود ساختى
مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَعَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ حَبیباً، یا مُؤْتِىَ لُقْمانَ
و محمد صلى الله علیه و آله را حبیب خود کردى اى که به لقمان
الْحِکْمَهَ، وَالْواهِبَ لِسُلَیْمانَ مُلْکاً، لا یَنْبَغى لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ، یا مَنْ نَصَرَ
حکمت عطا کردى و به سلیمان فرمانروایى و پادشاهى آن چنانى دادى که براى هیچکس پس از او شایسته نبود
ذَاالْقَرْنَیْنِ عَلَى الْمُلُوکِ الْجَبابِرَهِ، یا مَنْ اَعْطَى الْخِضْرَ الْحَیوهَ، وَرَدَّ لِیُوشَعَ
اى که ذوالقرنین را بر پادشاهان سرکش یارى دادى اى که به خضر آب حیات دادى و براى یوشع
اجرای مراسم و آیین های مذهبی، میراث اجتماعی جامعه را ابقا می کند و ضمن غنی سازی فرهنگ و همبستگی ارزش های پایدار آن را به نسل های آینده انتقال می دهد. یکی از مراسمی که در پیوند و هبستگی اجتماعی شیعیان وبه خصوص ایرانیان نقش اساسی را ایفا می کند ، مراسم ایام محرم است.
نمادها در این فرهنگ بیانگر مصادیقی گسترده و ژرف هستند. گویی نمادها و اشکال بی زبان در این فرهنگ همچون زبانی گویا، عظمت واقعه کربلا را به فریاد در آورده اند.
عَلم ها، طوق ها و بیرق ها، وقتی در کنار تعزیه ها با داستانهای متفاوت شبیه سازی می شوند در واقع هر کدام توصیفی است که برتر از چندین مجلد و کتاب گویا می شوند.
البته این نمادهای به ظاهر ساده، اغلب با هاله ای از تقدس اعتقادی و اسطوره همراه اند و در یک نگاه کلی مراسم ماه محرم سرشار از این نشانه های نمادین است که در دسته گردانیها و شبیه خوانیها جلوه می کند.
این نمادها در مجاورت با رنگ، آهنگ، شعر، و حتی نقاشی و پرده ها ظهور می نمایند و بعضی از این نمادها به مرور زمان از قالب نمادین خارج و در قالب یک رسم و یک باور می نشیند.
قداست عَلَم در جایگاه خود مقامی عالی دارد و وقتی بر پایه میله های استوانه ای به ارتفاع می رسد، نشان از بالندگی، زندگی و اوج دارد ولی همین عَلَم اگر در قالب بر طرف شدن حاجت دلهای مؤمنین و رفع حاجت آنان گردد، یک سنت را پی ریزی می کند و از آن عَلم جوشی (جوشلی عَلم) بر باورها می نشیند و از این رو است که (عَلم بندی و عَلم برچینی) نمود های دیگر قداست عَلم است یا دسته گردانی و برپایی دسته جات شاخسی- واخسی (شاه حسین – وای حسین) که در واقع حرکتی جمعی، هم آوا و هم آهنگ است.
دسته گردانی در قالب یک الگوی کهن در اصل و بنیان خود حرکتی است در جهت تحرک بخشیدن به مردم و وقتی دسته گردانی با آهنگهای مقطع و ترجیع نوحه ها ادغام می شود، در زمانی که با آهنگ نوحه، پاها بر زمین کوبیده و شمشیرهای چوبین در هوا گردانده می شود، گویی صف آرایی در مقابل دشمن صورت می پذیرد و حرکات ملایم دسته گردانی تبدیل به خروش نمادین می گردد که اغلب جلوه ای حماسی دارند.
این دسته گردانی در اولین روز های محرم رنگ و بوی حریت و آزادگی دارد که در شب شام غریبان، نمادی خونین و غریبانه می گیرد و دسته جات در پناه لرزان نورهای شمع با حالتی خمیده و سر در گریبان فضای غمگینانه کربلا را متصور می کنند.
آنجا که می خوانند :
"طفل صغیری ز حسین کم شده، کم شده قامت زینب ز اَلم خم شده، خم شده"
گویی چشمها نگران و برای یافتن گم شدگان جستجوگر است و این فرهنگ قرنها با پیچ و تاب تاریخ همچنان سیال، زنده و جاری در عروق ملت ما شکل گرفته است و در آذربایجان به عنوان شهر( ام الهیات) در عزای حسینی تقریبا از دهه آخر ماه ذی الحجه ( بعد از عید قربان) مملو از پرچم و بیرقهای سبز، سرخ و سیاه می گردد و سر درب امامزاده ها، تکایا، مساجد و حتی منازل خاص به آنها ملبس می گردد و این چنین شور محرم در قالب رنگها در جریان زندگی رهانیده می گردد و پرچم عزای حسینی قرنها است به همت عاشقان در اهتزار است و افراشته می ماند.
در این مقاله سعی شده است بخشی از شعائر وآیین های محرم در شهرستان مراغه که گویای عشق وافر مردم این منطقه به خاندان اهل بیت (علیهم السلام)است ، بیان شود تا فرهنگ عاشورایی بخشی از سرزمین حسینی ایران زمین بیشتر مورد شناخت قرار گیرد:
1- دسته های شاخسی
این مراسم پیش درآمد تشکیل هیأتهای عزاداری محرم درمراغه است . دسته ها مرکب از جوانان و ریش سفیدان محلات می باشد که به طور جداگانه ساعاتی قبل از غروب آفتاب در نزدیکی مسجد یا تکیه جمع می شوند.
ابتدا در دو ردیف مجزا قرار گرفته در حالی که با دست راست چوبدستی شاخسی را که نمادی از شمشیر است در دست گرفته و با دست چپ حلقه در کمر نفر بعدی زده اند، به همراهی نوحه مخصوص شاخسی و حرکات ریتمیک پاها و دستها، نوحه خوانی می کنند. معمولا اولین بار سردسته چندین بار با صدای بلند یا حسین را می گوید تا به اصطلاح دم گرفته شود.
از نمونه اشعار شاخسی :
یا حسین وای حسین
یا حسین شاه حسین
و....
حسینیون نوحه سین "دلریش " یازاندا
مسلمان سهلیدیر، کافرده آغلار شاه حسین، وای حسین
کور اولمش گوزلرین قان دوتدی شمرین
که گورسون اوز الینده خنجر آغلار شاه حسین، وای حسین
حسین کوینکی زهرا الینده
چکرقیحا قیامت، محشر آغلار شاه حسین، وای حسین
آتاندا حرمله اوخ کربلاده
گوریدین دشمن آغلار، لشکر آغلار شاه حسین، وای حسین
قوجاغیندا گوریدین ام لیلا
آلیب نعش علی اکبرَ آغلار شاه حسین، وای حسین
و این چنین دسته های شاخسی جلوی مساجد می خوانند، این ترکیب تا شبهای اول محرم به این شکل صورت می گیرد و در شبهای پنجم به بعد دسته گردانی به صورت گردش در محلات شروع می شود.
و زمان شور هیاتها زمانی است که چندین هیات شاخسی به هم برخورد می نمایند و در این لحظه فریادهای " شاخسی، واخسی " حیدر، صفدر" حسینیم وای مظلوم اولن حسینیم وای؛ سردسته به آسمان بلند می شود. امروز برای تهییج بیشتر گروههای شاخسی از ادوات موسیقی نظیر طبل و سنج نیز استفاده می شود.
2- عَلم بندی
آئین سنتی عَلم بندی به صورت کاملاً سنتی در استان آذربایجان شرقی و در سومین روز محرم در شهر مراغه واقع در محله دروازه مراغه برپا می شود که همه ساله بازدید کنندگان مخصوص خود را دارد.
عَلم مراغه تقریباً 50 متر است که توسط سرپرست هیأتهای مراغه با انواع پارچه ها و روسری ها نصب می گردد و اغلب با استفاده از 2 جرثقیل موفق به مهار کردن عَلم مذکور می شوند. در حین نصب عَلم چندین رأس گوسفند در زیر پای عَلم قربانی می شود و هر کس نذری دارد در این روز و در بین اهالی حاضر پخش می کند. این رسم از آئین های کهن شهرستان مراغه است و تقریباً این عَلم تا اربعین به همان صورت برافراشته می ماند و 28 ماه صفر توسط سینه زنی و نوحه خوانی هیأتهای مراغه علم برچیده می شود.
3- مراسم حجله قاسم (ع)
این مراسم در روستای "نرج آباد" شهرستان مراغه اجرا می شود. در شب پنجم ماه محرم با کمک اهالی روستا، حجله ای از پارچه های رنگین و گل و شیرینی آراسته می شود و در خانه فردی که همه ساله میزبان حجله قاسم است نهاده می گردد، اهالی محل هر کدام با خلعت و هدیه که برای تزیین حجله می آورند، جمع می شوند. این حجله در آن شب با حضور حاضران سینه زن و زنجیرزن آماده می گردد و بعد از آن شب در محلات مختلف تا شب عاشورا گردانده می شود.
4- مراسم شمع پای لاما(توزیع شمع)
روز نهم محرم ( تاسوعا) به هنگام غروب، مراسم "شمع پای لاما" در اکثر نقاط آذربایجان مرسوم است. هر کس در طول سال برای گشودن مشکلی و گرفتن حاجتی نذر کرده است که در این چنینی شبی به درب 41 مسجد برود و در هر کدام یک عدد شمع روشن کند، معمولا مسئول هیأتها و مساجد از قبل جایگاهی را مشخص می کنند که مخصوص افروختن شمع باشد. رسم است که حاجتمندان با پای برهنه این رسم را به انجام برسانند.
معمولاً جایگاهی که محل افروختن شمع است بعد از نماز مغرب محل شاخسی زدن هیأت است و شاید این کار به دلیل روشنایی باشد که در گرو شمع بوده است، چون در سابق روشنایی هیأتها با این وسیله روشنایی تأمین می شده است.
5- مراسم خیمه سوزانی
این رسم در اکثر نقاط آذربایجان در ظهر عاشورا (قبل از اذان) برگزار می گردد. که منتسب به واقعه سوزاندن خیمه های اهل بیت (ع) توسط دشمنان بی رحم می باشد که بعد از آن مراسم اصطلاحاً می گویند "قتیل کسیلدی". اکثراً در نقاطی که شبیه خوانی برگزار می شود، مراسم سوزاندن خیمه با تعزیه این مراسم توأم می گردد و برای تهییج بیشتر مردم و بینندگان تعدادی شبیه خوان کودک را در صحنه نمایش در حالت فرار و شیون قرار می دهند تا تأثیر آن ملموس تر گردد.
6- مراسم الله الله حسین وینا
این مراسم یکی از رسم های منحصر به فرد در شهر مراغه و بی شک در ایران می باشد، موعد آن صبحگاه عاشورا است، دسته جات سینه زن و عزادار قبل از طلوع آفتاب دسته دسته در حالی که کفن بر تن یا حوله ای به نشانه احرام بر بدن پوشیده اند، به حسینیه "حاجی غفار" مراغه می رسند. بعد از اقامه نماز صبحگاهی عاشورا، در حالیکه صورت ها را گل و خاکستر مالیده اند با پای برهنه دو ردیف تشکیل می دهند وسردسته این هیأت ابتدا با لعنت گفتن بر ظالمان و آل یزیدیان، مردم را آماده می کند، سپس کم کم وِرد و دعای مخصوص را می خواند، با این مضمون " الله، الله " حسین وینا؟" یعنی خدایا، خدایا، حسین کجاست؟ کم کم که شور و شوق جمع را در بر می گیرد، مردم با هیجان به حالت ولوله و به مانند حرکت در صفا و مروه به جوشش درآمده، در حالیکه با هر گفته بر سرها می کوبند، در فواصل معین شعار " اللهم لبیک یا حسین" را نیز می خوانند. یعنی "حسین ما برای بیعت آماده ایم."
این مراسم با گردش در نقاط مختلف شهر تا حوالی ظهر ادامه می یابد و در مسیر آنها قربانی های زیادی ذبح می شود، که همگی به بساط آشپزخانه حضرت، برای اطعام عزاداران اهداء می شود.
7- گرداندن اسب ذوالجناح
بازگشت اسب بی سرنشین در دشت کربلا یکی از غم انگیزترین صحنه های عاشورایی است، که در مراغه این حرکت نمادین بازآفرینی می شود. برای این منظور اسب سفید رنگی که ملبس به پارچه های سبز و سفید است در حالیکه آغشته به خون کرده اند، به آن تیر و پیکانهای چوبین نیز متصل می نمایند و بعضاً کبوترهای خونین بال را نیز سوار بر اسب می کنند و در بین دسته جات عزاداری می گردانند، زنان و مردان به طواف اسب شبیه به ذوالجناح می پردازند و هر کس نذرش را که عمدتاً پول است به رواندازهای اسب وصل می کند، بعضاً قطعاتی از پارچه سبز آن را برای تبرک و گرفتن حاجت و سلامتی از صاحب اسب طلب می کنند، کودکان شیرخوار را از زیر شکم اسب برای مصونیت از بیماری عبور می دهند. این اسب نمادین در حقیقت اسبی خسته و بازگشته از رزم است.
8- شبیه خوانی
شبیه خوانی یا تعزیه خوانی مجموعه ای از نمایشهای نمادین و یادآوری کننده وقایع کربلا است که در طول دهه محرم و دو ماه محرم و صفر در اغلب نقاط مراغه برگزار می گردد.
معمولاً در اکثر نقاط مراغه هر روز از دهه محرم به یکی از این نمایش ها (ورود حضرت ابوالفضل به کنار رود فرات تا شهادت وی و شهادت علی اکبر، توبه حر، شهادت علی اصغر، شهادت امام، آمدن نگهبان شهدا تا مراسم دفن طایفه بنی اسد و خروج اسراء و بارگاه شام و دربار یزید) اجراء می شود.
علاوه برمراغه در روستای "نزج آباد" شهرستان مراغه نیز تعزیه خوانان به برپایی مراسم شبیه خوانی مبادرت می ورزند.
9- احسان و نذورات ماه محرم
همانند سایر نقاط ایران مردم مراغه نیز همزمان با فرا رسیدن محرم در پخش احسان و ادای قرض فعالیت دارند.
مراغه ای ها اعتقاد ویژه ای به اطعام از سفره اباعبدالله الحسین (ع) دارند و معمولا از غذاهای پخته شده نذری برای تبرک و شفای بیماران به تبرک استفاده می کنند.
مساجد و بعضی از خانه ها نیز بنا بر یک سنت دیرینه و عمدتاً موروثی روزهای خاص احسان می دهند.
پخش شربت، شیرینی، انواع نانها و شیر گرم و چای و به تازگی انواع ساندویچ نیز در زمره نذورات است. پخش شربت بنا بر تقویم فصلی می باشد و عمدتاً در فصل های گرم انواع شربتهای خانگی در درب منازل توزیع می گردد.
قربانی کردن گوسفند در زیر پای عَلم ها و هیأتها نیز از دیر باز ریشه در فرهنگ مراغه دارد.
بعضی از خانه ها هیأت های خود را برای صرف صبحانه ، مرکب از سرشیر، ماست، کره، شیر و انواع مرباها و نانهای روغنی و مغزدار دعوت می نمایند و بعضی ها هم برای ناهار تدارک می بینند.
همچنین در این دو ماه بساط سفره های نذری حضرت عباس(ع) و فاطمه زهرا(س) و سایر ائمه توسط حاجتمندان که حاجت روا شده اند متداول است.
یکی از نذورات این ماه گدایی روز عاشوراست و کسی که حاجت دارد با روی پوشیده همانند سائلین از مردم سائلی می کند. نشانه مشخصه سائل، پای برهنه بودن فرد است. اگر حاجت روا شد، سال آینده همان مقدار پول جمع شده را احسان می دهد.
10- هیأت های مذهبی
هیأت های مذهبی مراغه که قدمت برخی از آنها به صدها سال می رسد ، نقش حائز اهمیتی را در ایجاد شور و هیجان عاشورایی در بین مردم مراغه ایفاء میکند. آئین هایی که در بندهای پیش به آن اشاره شد به واسطه خلوص و همت پایه گذاران و گردانندگان هیأتهای مذهبی این شهرستان است که نسل به نسل فرهنگ محرم را در این شهرستان همچنان ماندگار و پایدار نگه داشته است. برخی از اسامی این هیأتها عبارتند از: 1- هیأت حاجی غفار 2- هیأت امین حضرت 3- هیأت بورکی غلام(غلام کلاهدار) 4- هیأت حاجی حسین پاشا 5- هیأت میر بدیعی 6- هیأت حاجی میری 7- هیأت قربا (تبریزی ها) 8- هیأت حضرت رقیه(س)